از جمله معماهای جامعه ما این است که چرا عشقی که می تواند به اوج برسد تنزل می کند و در ورای ابری از نا امیدی و دلتنگی پنهان می شود . چگونه است که زن و شوهر از توهم به بیداری ، از شیفتگی به بیزاری و از رضایت به نارضایتی می رسند ؟

برای درک علت فروپاشی پیوندها عاشقانه باید قبل از هر چیز از علت به وجود آمدن احساس عشق با خبر شویم . احساس عشق یکی از زیباترین و لطیف ترین احساساتی است که داریم . به ندرت کسانی پیدا می شوند که بتوانند از اشتیاق لذت و هیجان و نشاط ناشی از عشق _ با وجود رویه دیگر آن که نرسیدن به وصال و نومیدی است _ چشم بپوشند .  عشق در حادترین شکل خود که شیدایی و شیفتگی است و بعضی ها آن را عشق کاذب می دانند چیزی بیش از احساسات شدید و اشتیاق دوست داشتن است و بر هوشیاری و حس آگاهی انسان تاثیر می گذارد . توصیفاتی نظیر (( پرواز در آسمان ها )) ، (( در عرش سیر کردن )) ، (( سر در ابرها داشتن )) نمایانگر ارزیابی و واکنش غیر واقع بینانه است ، نشانه رویای رضایت و نشاط است .

توهم تب عشق ، همراه با مبالغه خصوصیات مثبت معبود و همه چیز او را آرمانی دانستن تنها توجه به نقاط مثبت و ندیدن نقاط ضعف ، نمونه احساسی است که در افراد مجنون دیده می شود . تصویر پر جلای معبود در حالت شیدایی ، نقطه مقابل توجه به جنبه های منفی در شرایط رهایی از توهم و شیدایی است .

استانتون پیل ، روانشناس امور اجتماعی ، شیدایی را به اعتیاد تشبیه کرده است . رفتن به دنیای تخیل و از خود بیخود شدن و رسیدن به احساسات به شدت لذت بخش در عشق و در اعتیاد وجود دارند . به همین شکل محرومیت از داروی مخدر و معبود هم احساسات دردناک و غمناک مشابهی تولید می کند . از آن گذشته ، در هر دو مورد عشق و اعتیاد ؛ ماندن در عالم تخیل و شیدایی مستلزم وصال معبود ، ماده مخدر و دلدار است .

بسیاری از عشاق به قدری شیفته احساس لذت بخش عشق می شوند که حتی به ذهنشان هم خطور نمی کند که ممکن است خصوصیاتی که موجب این شیدایی شده است توهم آمیز باشند .

با این حال شیدایی نقش تعیین کننده ای دارد : اتصال محکمی می سازد تا زن و شوهر را به حفظ آن وادار نماید . عبارات عاشقانه و صحبت از عشق لایزال گر چه با گذشت سال های نخست ازدواج فروکش می کند با این حال وصال و امتزاج دایمی را در هدف دارد . لذتی که زن و شوهر از مصاحبت با هم می برند و مشارکت آن ها در شادیها و غم های یکدیگر ، انگیزه قدرتمندی برای شکل گیری این شراکت و تداوم بخشیدن به لذت هاست .

علل بروز شیدایی با توجه به نیازهای روانی ، امیال و سلیقه های اشخاص متفاوت است .

جذابیت جسمانی محرک نیرومندی است اما تنها محرک موجود نیست . برای برخی افراد خصوصیات اخلاقی و شخصیت اجتماعی ، سلوک ، مهارت های کلامی و خلق و خو و مشرب مهم است و برای برخی دیگر صفاتی نظیر تکیه گاه بودن و صمیمیت اهمیت دارد و گروهی هم به مهربانی ، قدرت یا قاطعیت افراد بها می دهند .

تنها مثبت را دیدن ، چنان تصویر آرمان گرایانه ای از معبود فراهم می آورد که در پرتو آن همه نکات و خصوصیات منفی در هاله ای از ابهام قرار می گیرد . در حقیقت به نظر می رسد که در دوران شیدایی ، شخص توان تحلیل منفی خود را یا به کلی از دست می دهد یا در انجام آن به شدت ضعیف می شود . روحیه شیدایی با پویایی تمام در برابر توجه به کیفیات نامطلوب شخص مقاومت کرده ، مانع لمس جنبه های منفی و دلسرد کننده می شوند .گاه با آنکه عشاق به بی تناسبی عشق و علاقه خود پی می برند و با آنکه می فهمندکه در اثر جنون شهوت ، معبود را از هر گونه پیرایه مبرا دانستن می تواند در بلند مدت عواقب مصیبت باری داشته باشد ، نمی توانند کاری صورت دهند به عبارت دیگر ملاحظات واقع بینانه نمی تواند به پوشش شیدایی آن ها نفوذ کند .

برای اطلاع بیشتر از علت کم رنگ تر شدن عشق و محبت میان زن و شوهر ، بهتر است ابتدا به عوامل مسبب عشق و محبت توجه کنیم .خصوصیاتی که احساس هیجان و میل وصال را بر می انگیزند ، تابع نفوذ اشاره ها هستند که در فرهنگ های لغت و ادبیات متعارف وجود خارجی ندارند.

عوامل ایجاد کننده شیدایی اغلب با خصوصیات فرهنگی حاکم در ارتباط مستقیم هستند . سن و سال هم حائز اهمیت است . برای جوان ، کسب محبت و جلب نظر موافق شخصیت های مطلوب اجتماع انگیزه قدرتمندی است که گاه تا آخر عمر او دوام می یابد .

هیجان زیاد و خشنودی متقابل اوایل دوران شیفتگی اغلب معیاری است تا زن و شوهر مراحل بعد از ازدواج را با آن مقایسه کنند . در این شرایط هر گونه رنجش و مجادله و جزئی ترین اختلافات در پرتو معیارهای اوایل دوران عشق و عاشقی بزرگ و غیر قابل تحمل می نماید . بسیاری از مردم نمی خواهند و نمی توانند دوران خوش اوایل زندگی مشترک را فراموش کنند و این در مراحل بعدی بر شدت گرفتاری ها می افزاید . البته زوج هایی را هم می شناسیم که با گذشت سال های طولانی زندگی مشترک ، پیوند های عشق و محبتشان به همان قدرت و قوت قبلی باقیست . ( پس امیدوار باش عشق بی نظیر من چون ما می توانیم عضو این دسته اقلیت باشیم )