چه بي ارزشند عبور ثانيه ها  و گذر زمان از ديدگاه شخصي كه تمام ماديات را رها كرده و يكسره به دنبال معنويات افتاده است.نه تنها براي خود،بلكه براي تمام افرادي كه با او برخورد دارند.كسي كه همه چيز را فداي معبود خويش مي كند.حق الله را واجب تر از حق الناس مي شمارد.اهميت تباه كردن زمان و زندگيه ديگران به زير صفر مي رسد.چرا كه خدايش او را به سوي خويش خوانده است.

تناقض ها را چه مي شود كرد؟كسي كه خود را در ذهن خود،محبوب ترين بندگان خدا مي داند ولي تا جايي كه قواعد خداوند دست و پاگير نباشد.غيبت مجاز است،دزدي تا حدودي مجاز است،خوردن حق ديگران هم مجاز است.اين آخري بستگي دارد ديگران شامل چه گروهي باشد.اگر از سمت استادي به قضيه نگاه كنيم دانشجويان يك مشت آدم بي كار و لا اوبالي هستند كه فقط براي فرار از خانه و حرف مردم سر كلاس ها مي آيند.از ديدگاه استاد محترم خداشناس،اين افراد باعث عقب افتادگي كشور ما شده اند.دانشجويي كه سراسر زندگي اش را تنبلي و رخوت فرا گرفته است نمي تواند در مورد استاد بزرگي كه دو مدرك دكترا دريافت كرده حرفي براي گفتن داشته باشد.خصوصا اگر ايشان قاضي هم باشند و به شغل مقدس قضاوت مشغول باشند.دانشجو حق ندارد حقوق خود را از كسي كه بنده ي برگزيده ي خداست مطالبه نمايد.دكترا ها و سفرهاي حج خود به خود حق  را ايجاد نموده اند.حق اجحاف به شمار زيادي انسان.چقدر بد مي شود كسي با تمام وجود تصور كند بهترين است و بهترين ها را انجام مي دهد و حال آنكه كاملا برعكس باشد و خب خود نيز بي خبر...

ادعا،تظاهر،فريب و...خب حداقل اثبات شده تمام عوامل فوق زندگيه دنيايي را كاملا آباد خواهند كرد.ولي خب زندگي آن دنيا را چه مي شود؟لابد هيچ كه اين چنين بي خيال روند رو به زوال گذشته را ادامه مي دهند.استاد محترمي كه از دروس ارائه شده و زمان مورد نظر آن هر طور كه مي خواهند بهره برداري مي كنند.تمامي كلاس هاي سه ساعته يك ساعت برگزار مي شود و در طول آن يك ساعت هم مباحث ديني جاي خاص خود را دارد،مباحثي كه ذره ايي از آن را استاد محترم نه درك كرده و نه متوجه آن هاست و افسوس و صد افسوس كه خود تصور مي كنند شالوده ي جديدي را پي ريزي مي كنند در مسايل اقتصادي.كلاس ها در هم ادغام مي شوند هيچ كلاس مطالب مخصوص به خود را ندارد و جزوه ايي دست نويس كه دقايقي قبل از كلاس نوشته شده مي شود جزيي از منايع بي انتهاي دروس و اما شب امتحان دنياي جديدي روبه روي دانشجو قرار مي گيرد.كوهي از مطالب ناگفته ايي كه استاد يا تواناييه ارائه ي آن را نداشته يا حوصله اش را.به هر حال اينها مادياتي بيش نيست.الله اعلم...

اما استاد مهربان است،راه نمره را باز گذارده.تحقيق آن هم با رقم معجزه اييه كيلويي يك نمره.چي بهتر از اين؟دانشجو ديگر از يك استاد چه مي خواهد؟اخلاق خوب،روي زيبا،لحن مناسب،لبخند دايمي و سواد و علم سرشار.منتها چون دانشجويان توانايي درك علم استاد را ندارند استاد نيز از بازگو كردن آنچه بايد خود داري مي كند.كم هستند امثال ايشان و به مراتب كمتر امثال ما ...