محبت.چقدر به معجزه اين كلمه اعتقاد دارين؟عشق زير مجموعه اين واژه اس.اما زير مجمو عه ايي بزرگ.شايد بزرگتر از خود محبت.محبت حالت همگاني داره اما عشق اختصاصي تره.گاهي حتي براي بعضي از افراد به معني عدد يكه.معناي ديگه اش هست:فقط و تنها فقط.

همه چيز هاي خوب از محبت شروع مي شه.نگاه محبت آميز،رفتار محبت آميز،حرف هاي محبت آميز،لبخند محبت آميز.بعد اينا مي شن مراحل اوليه شروع عشق.عشقي كه تمامش در دست خودمونه.مي تونيم اون رو ابدي كنيم يا نه مثل خيلي ها يه دوره ي انقضا براش در نظر بگيرمي.هر چند به اعتقاد من عشقي كه داراي تاريخ مصرف باشه هرگز عشق واقعي نبوده.وقتي عاشق مي شي لباس رزم مي پوشي.براي مقابله با خيلي چيز ها.چيز هاي مادي و معنوي.حالا چرا مي گم چيز؟چون منظورم همه نوعه.مقابله با يك نوخاتي هاي احتمالي.مقابله با ديگران و...

جايي خوندم يكي مي گفت دلم مي خواد همه من رو به خاطر خودم دوست داشته باشن.به خاطر شخصيتم.نه به خاطر ظاهر و قيافه ام.خب ايشون يه جور از ظاهر زيباي خودش شاكي بود چون مي ديد افراد زيادي رو جذب خودش مي كنه.اما عشق واقعي رو هرگز در هيچكدوم نديده بود.

دنياي عجيبي شده.نظر دادن در مورد افراد خيلي سخت شده.حتي افراد هم جنس خودم.اونقدر ناخالصي ها زياد شده كه خودم نمي تونم به خيلي ها اعتماد كنم.و اين به نظر من يعني فاجعه.دوستي به من مي گفت تو دنيا رو زيادي سفيد مي بيني.راست مي گفت.من همه چيز رو سفيد مي بينم چون عادت كردم سفيد ببينم مگر خلافش بهم ثابت بشه.خب كم هم نشده.اما هرگز يك قانون كلي رو بر اساس استدلال با دلايل ناچيز قرار نمي دم.خب الان حداقل احتمالا باعث خنده اي تعداد زيادي شدم.كساني كه با ديد تمسخر به من و حرفام نگاه خواهند كرد.اما قرارم اينه كه دنيا سفيده پس ادامه مي دم.خوشبختانه در وب شخصيم ديگه مي تونم راحت حرف خودم رو بزنم.

چرا هيچ كس زحمت محبت كردن به ديگران رو به خودش نمي ده؟در هر حالي كه محبت تاثيرات بسيار زيادي در زندگي آدما داره.چرا ديدگاه همه مادي شده؟آيا مي دونيد با ديدگاه محبت اگر به همديگه نگاه كنيد تمام مسايل و مشكلات زندگي قابل حله؟حتي مسائل مادي؟تا حالا امتحان كردين؟جنگ با غرور اولين مرحله از محبت رو شكل مي ده.كاري كه از دست همه بر نمياد.يعني همه نمي خوان اما مي تونن.محبت به اطرافيان كار سختيه؟محبت به همسرت چطور؟

دنياي اطراف من طوري شده كه وقتي به يه نفر محبت مي كني با چشم هاي گشاد و دهان نيمه باز بهت نگاه مي كنه و مي گه خب حالا من بايد در عوض چه كار كنم؟به خودم يك بار پول دادن.چرا؟چون يه نفر رو از تنهايي در آورده بودم.خودم خشكم زد.اما اين اتفاق افتاد.

من به اين موضوع اعتقاد دارم.اگر يك نيت رو در ذهن خودتون نگه دارين و اون رو زنده نگه دارين تبديل مي شه به فكر.اگر فكر رو تكرار كنيد تبديل مي شه به عمل و اگر عمل رو تكرار كنيد تبديل مي شه رفتارتون.چرا محبت رو نيت قرار نديم؟